پریساسادات گلمپریساسادات گلم، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

خاطرات پریسا جون

مسابقه نی نی متفکر

سلام گلم مسابقه نی نی متفکر شروع شده منم میخواستم شما رو شرکت بدم اما....شایدم شرکت کردی با این عکس خیلی دوست دارم . میبوسمتتتتتتتتتتتت.این آدرس وبی که میشه به شما رای داد. http://noruz1391.niniweblog.com/post644.php ...
31 فروردين 1391

پریسای 190روزه من

سلام امید مامان و بابا .توی این چند روزه مامان بزرگ و زن عمو حمید با سایناجون دخمل نازشون اومدن خونمون،چند دقیقه بعدشم هانیه جون و نفیسه جون (دخترعموهای بابایی)به جمعمون اضافه شدن.و گفتیم و خندیدیم و خلاصه خوش گذشت پروین خانم آبجی زن عمو آزاده واست یه تاب خوشگل از اندیمشک واست فرستادن دستشون درد نکنه از زن عمو جون هم ممنون که زحمت آوردنش رو کشیدن روز دوشنبه 28ام رفتیم خونه خاله ملیحه جون(دخترعمه گل بابایی) و تا شب که باباجونت از بانک اومدن اونجا موندیم.شما هم دخمل خوبی بودی خیلی خیلی بهمون خوش گذشت. از اونا خداحافظی کردیم   و  اومدیم خونه مامان جونت. شب سه شنبه خاله فاطی جون با همسرگلش راهی مشهد شدن گویا قصد ...
31 فروردين 1391

مراسم زیر گل محمدی کردن پریسای گلم

سلام جیگر مادر،دیروز بعداز ظهر ساعت 4 با عمو جان احمد و عمورضاجون (شوهر خاله مریم و خاله فاطی) و مامان جونت و سعید و رضا(پسرای خاله مریم جون)  راه افتادیم به طرف یکی از روستاهای عشق آباد.اما وسط راه بعلت نابلد بودن مسیری که یکدفعه تصمیم گرفته بودیم به پیشنهاد رضا جون رفتیم روستای زیبای کلشانه که توی مسیرمون بود. یه روستای خیلی سرسبز و زیبا که واسه اولین بار می دیدیم.بعدش رفتیم توی کوههای اطرافش یه چای با سماور زغالی خودمون خوردیم و بابایی هم زحمت کشیدن یه املت دبش واسمون درست کردن.بابایی دستتون درد نکنه خیلی دوستتون داریم. شما هم دخمل خوبی بودی بیشتر با خاله جونات بسر می کردی و عموجون احمد.     &nbs...
26 فروردين 1391

6ماهگی پریسای نازم

سلام خانمم ماشاله هزار ماشاله دیگه بزرگ شدی . روز 20/1 واکسن 6 ماهگیت رو زدی.میخواستم تنها ببرمت اما خاله ملیحه جون (دخترعمه بابایی) لطف کردن روز یه روز قبلش بهم زنگ زدن که فردا میام دنبالت تا پریساجون رو ببریم مرکز واسه واکسن خیلی خوشحال شدم از اینکه یادشون بوده که شما واکسن داری و دیگه تنها نبودم مثل همیشه زحمتام افتاد روی دوش خاله ملی جون.ظهر که باباجون از سر کار اومدن گفتن میخوام واسه واکسن پریساجونم فردا خودمم بیام گفتم خاله ملیحش میان اما بابایی اصرار داشتن ..... بالاخره صبح 20 ام بابایی مرخصی ساعتی گرفتن اومدن دنبالمون و خاله ملیحه رفتن مرکز و اونجا به هم دیگه رسیدیم و سه نفری رفتیم واسه واکسن خانمی.البته ...
23 فروردين 1391

اولین مسافرت عروسکم

سلام عزیزکم،روز 12/1/91 ساعت 9صبح حرکت کردیم طرف مشهد. در طول جاده دخمل گلی بودی و با این که واسه بار اول توی صندلی خودت مینشوندمت خیلی راحت قبول کردی بدون هیچگونه اذیتی.                              روز سیزده رو رفتیم حرم آقا امام رضا،زیارتت قبول باشه عزیزم. روز 14ساعت 4 بعداز ظهر پرواز کردیم طرف جزیزه زیبای کیش،توی هواپیما اونقده ذوق کرده بودی که با ادای صداهای گوناگون و البته بلند،تقریبأ اکثر مسافرا ساکت شده بودن،بابایی هم کم نیاوردن بهشون گفتن:ببخشید دختر ما هواپیما ندیده ست.کلی همگی ...
23 فروردين 1391

نوروز 91 و 160 روزگی پریسای عزیزم

                                              سلام مهربونم،اولین نوروز و بهاری هستش که با هم هستیم.خدایا ممنونم . اولین بهارت مبارک عشق مامان.واییییییییی که چه حالی داشت موقع سال تحویل کنار تو .. من و بابایی فوق العاده خوشحال بودیم و چه لحظات زیبایی بود من..تو..و عزیزم بابایی... پریسا هر رو نفرتون رو خیلی دوست دارم.امیدوارم بهار ١٢٠ سالگیت رو ...................... موقع سال تحویل قرار بود بریم امامزاده ،اما رضاج...
10 فروردين 1391
1