پریساسادات گلمپریساسادات گلم، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

خاطرات پریسا جون

21ماهگی پریسای نازم و 8مین سالگرد ازدواجمون و....

                     عکس 26/4/92 سلام عروسکم. تو این چند روزه که نتونستم بیام واست بنویسم سرم شلوغ بود  و وقتی واسم نمونده بود...البته تا الان هم نت ،داغون.... اول اینکه تو سفر ٤ روزمون به مشهد شما خیلی دخمل خوبی بودی و در کل اذیت نشدم... یه روز بردمت حرم امام رضا خیلیییییی خیلیییییییی شلوغ بود اما هر طور شده میخواستم ببرمت جلوی ضریح تا از نزدیک،ضریح رو ببینی و به قول معروف زیارتیت کنم... از بدو ورود به صحن مطهر،اذت خواستم عکس بگیرم که یه آقا و پسرش،گوشی به دست،زودتر از من شروع کردن به ع...
31 تير 1392

پریسای گلم در ماه مبارک رمضان

یس            سیسب تانهخحجممئئی .   ستایش مخصوص خداوندی است که بر ما، با هدایت به شاهراه ستایشش، منت نهاد و ما را اهل ستایش قرار داد که از سپاس گزاران احسان او باشیم … و سپاس خداوند را که دین آسمانی اسلام را برای ما مختص ساخت تا در سایه سار آن، به سر منزل سعادت و خرسندی اش روان گردیم … و حمد بی حد و ثنای بی عدد، خدای احد را که ماه خود، ماه اسلام، تزکیه و تصفیه و نزول کتاب وحی- رمضان - را یکی از راه های احسان بر بندگان قرار داد. دگر بار در گردونه زمان و در چرخه منظم هستی که جلوه ای از جلوات حی ذات و آیه ای از آیات خداوند است، به رمضان رسیده ا...
20 تير 1392

پریساجونم میره سفر

سلام نازگلم. امروز ٥شنبه ...عزیزدلم الان تو بانکم..بعد از نهار قراره بریم مشهد... با خاله فاطی جون و خونواده خاله ملیحه و خاله معصومه(خاله هام).. تا دوشنبه اونجاییم ...پس تا بعد.... میبووووسمت
13 تير 1392

پریساجونم یاد قدیم قدیما افتاده...

       سلام عروسک قشنگم. دو روز پیش از بانک که اومدم دستمو گرفتی بردی تو اتاق،پشت صندلیا و روروئکت رو بهم نشون دادی و ازم خواستی واست بیارم بیرون...خودتم کمک کردی...یاد زمانی که کوچیک بودی افتاده بودی... اینقده ذوق کرده بودی که نگو...وقتی اون تو گذاشتمت نمیتونستی بشینی آخه واست خیلیییییییی کوچیک بود...ایستاده راه میبردی.. یه ٣  ٤ دقیقه بیشتر بازی نکرده ولش کردی... فدات شم که پرستارت نمیتونه موهات رو شونه بزنه..آخه نمیزاری شب میخوام مربا آلبالو درست کنم آلبالو ها رو گذاشتم تا دون کنم این شد ... بیخیالش شدم.. شب بعد رفتیم خونه...
12 تير 1392

شرکت پریساجون در مسابقه نی نی شکمو...کد 330

سلام به دخمل نازم.. پریساجونم در جشنواره  تابستانی نی نی وبلاگ،با موضوع نی نی شکمو شرکت کرده... از همه شما دوستان گل پریساجون،میخوام لطفأ بهش رای بدین...    کد ٣٣٠ رو به ٢٠٠  ٨٠٨٠  ٢٠٠٠ پیامک کنید.      از لطفتون متشکرم.... عکس دخملی گلم در مسابقه نی نی شکمو     میبووووووووووسمت.   ...
10 تير 1392

پریساجونیییی و بابای ماهیگیر

سلام همه هستی من. دیروز صبح٧/٧ساعت ٥صبح من و بابایی بیدار شدیم نماز خوندیم و بابایی وسایل پیک نیک رو برداشت و با دایی مصطفی(دایی خودم) عمو داوود و عمو احسان(شوهر خاله های خودم)رفتن ماهیگیری... این بار سومه که میرن...دو دفعه آخر که بعد از دو سه ساعت میومدن دست خالییییییییییییی خالیییییییییییی،حتی یه دونه ماهی کوچیک هم نمیاوردن تا دلمون خوش باشه... ساعت ١١بابایی بهم زنگ زدن که با پریساجون،آماده باشین داریم میایم دنبالتون بریم خونه عمو داودد....ماهی گرفتیییییییم... باورم نمیشد با خودم گفتم بازم مثل دفعه های دیگه سرکارمون گذاشتن.... اما وقتی اومدن تو حیاط خونه و ماهی رو تو دستشون دیدم یه لحظه ...
8 تير 1392

پریساجونم تولد حضرت مهدی مبارک

  سلام فرشته کوچولوی من. دیروز نیمه شعبان،تولد حضرت مهدی بود...                         عیدت مبارک عزیزم ایشاله در پناه حضرت مهدی صحیح و سالم و سلامت باشی... دیروز کلی با هم دعای فرج خوندیم...من میخوندم شما هم دستای کوچولوت رو میبردی بالا و تا آخر دعا دستات به سوی آسمون بلند بود... تو فرستادن صلوات،همراهیم میکردی... من:الهم صل علی....شما:ممد(محمد)....من:و آل...شما:ممد خدا ازت قبول کنه عزیزم... دیشب خیلی خوابم میومد واسه همین،نوشتن رو موکول کردم به امروز.. خیلییییییی...
4 تير 1392
1