سلام نفسم... عصر 93/1/19با هم تو حیاط به گلها آب دادیم و یه کوچولو حیاط رو شستیم... موقع اذان،هنوز تازه دعای قبلش رو شروع کردن به خوندن،یه دفعه گفتی: "مامانی موقع نمازه،بریم نماز بخونیم"..منم اینجوری ...گفتم:بریم.. تا خواستم در حال رو ببندم دیدم،رفتی تو حمام و شیرآب رو باز کردی و آستین لباست رو داری میزنی بالا...بعد که وضو گرفتی سجاده رو هم آوردی و ازم خواستی تا چادرت رو هم بیارم..یه نماز خوشگل خوندی که فقط اینجوری شده بودم از اینکه میدونستی در رکعت دوم باید دعای دست و تشهد رو بخونی واقعأ تعجب کرده بودم هر دو سجده رو هم درست انجام دادی... چون بلد نیستی چی باید بخونی فقط لبات رو الکی تکون میدادی و از آ...