پریساسادات گلمپریساسادات گلم، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

خاطرات پریسا جون

اول اسفندماه 93

سلام عروسکم.. جمعه،اول اسفند رفتیم روستای خرو که درختانش غرق شکوفه بودن... یه چند ساعتی که تو خونه اونجا بودیم،خانم پسردایی محمدم و زندایی سمیه م با پسر گلشون،سپهرجون رفتین دور زدن و کلی هم عکس گرفته بودین.. طبیعت خرو.. اینجا خونه خرو هستش...هوا هم خیلی خنک شده بود.. عکسهایی که با سپهرجون و ..گرفته بودین... خانم پسرداییم...شما...سپهرکوچولو(پسرداییم)... دوستت دارم عزیزم.. ...
10 اسفند 1393

10مین سالگرد نامزدی...سفر به مشهد...سه تا جوجه رنگی...

سلام نفس مادر... روز 22 بهمن،دهمین سالگرد نامزدی من و بابایی گلت بود..اون روز مشهد بودیم و قرارمون بر این بود که جشن 40 ماهگی شما و 10مین سالگرد نامزدی ما خونه خاله فاطی جونت بگیریم...اما متاسفانه بخاطر کمبود وقت نتونستیم...ساعت 9 صبح،من و بابایی میرفتیم بیرون واسه خرید یه سری از وسایل خونه جدیدمون،مثل کلیدپریز..لوستر..و....واسه نهار میومدیم خونه خاله فاطی جون،ساعت 4 میرفتیم تا 10ونیم شب...وقتی میومدی از شدت خستگی خوابمون میبرد...صبح 22بهمن رسیدیم مشهد و 26 ام هم برگشتیم...سفر خوبی بود و بهت خیلی خوش گذشت...یه روز هم بابایی بردنت باغ وحش،آخه از قبلش خیلی اصرار داشتی واسه رفتن به اونج...
8 اسفند 1393
1