پریساسادات گلمپریساسادات گلم، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

خاطرات پریسا جون

دومین محرم پریساسادات گلم

1391/9/8 1:34
518 بازدید
اشتراک گذاری

                 

سلام عزیز دلم.

امسال دومین سالیه که در مراسم عزاداری آقامون،امام حسین(ع)،حضور داری.

ایشاله ١٢٠ سال دیگه هم زنده باشی و بتونی در این مراسم معنوی،شرکت

کنی.

         

از خدای مهربون میخوام یکی از بهترین بنده هاش باشی و پیرو فاطمه زهرا و

فرزند عزیزش و جد بزرگوارت امام حسین(ع).

       

امسال،مثل سال گذشته،بردمت مراسم شیرخوارگان.ازت عکسی نگرفتم

آخه سال قبل،خیلی مراسم خوبی برگزار کردن اما امسال،داخل سالن هیئت

١٤معصوم بود و هیچی ندیدیم.غیر از یه عده ای که داخل بودن.

واسه همین یه ١٠دقیقه بیشتر اونجا نموندیم و برگشتیم.       

          دل شکسته       دل شکسته        دل شکسته           دل شکسته           دل شکسته             دل شکسته

روز قبل از تاسوعا به بابایی گفتم:این دو روزه،فقط میخوام مهمون امام حسین

باشیم و غذای نذری....

روز جمعه که مراسم شیرخوارگان بود یعنی همون روزیی که این حرف رو زدم

ساعت ٢ونیم ظهر خونه خاله معصومه،شله زرد نذریش رو درست میکردیم و

در مورد نهار که میخوایم چی بخوریم،منم میگفتم :فقط غذای امام حسین رو

میخوام نه هیچ غذای دیگه ای رو....در همین حین خاله ملیحه زنگ زد واستون

قیمه گرفتم بیان روستای ازمیغان.تعجب کردیم آخه غذای اونجا ساعت ١ تموم

شده بود.وقتی رسیدیم اونجا خاله ملیحه گفت:غذا که خوردیم یه دفعه یه آقایی

با ٥تا پرس غذا اومدن وبهم گفتن اگه غذا واسه کسی میخوان بفرمایین منم

٤تا شو واسه شما برداشتم.قربونت برم امام حسین جون....

 

روز عاشورا بعد از مراسم نخل،واسه نهار خونه مامان جون بودیم اونم آبگوشت

به به عجب آبگوشت خوشمزه ای بود....

به مامان جون و بابایی به شوخی گفتم:من که با امام حسین قهرم،آخه هر

سال،چلو گوشت مهمونشون بودم اما امسال قسمت نشد...

هرچی هم که این آبگوشت خیلی خوشمزه شده اما با دوقاشق چلو گوشت 

 غذای امام حسین عوض میکنم...

همون موقع خاله فاطی جون از در اومد اونم با یه پرس چلو گوشت.....

همگی کپ کردیم داشت چشام از تعجب در میومد حیرون مونده بودم...

امام حسین جون،قربونت برم ما که بنده سراپا گناهیم چه طوری اینقده با

گذشتی که اینجوری دل بنده هات رو.....

خدایا شکرت چی بگم.....چیزی که اصلأ فکرش رو نمیکردیم.

خاله فاطی جون گفت رفتم تو هیئت ازشون خواستم اگه میشه یه پرس بچگی

بهم بدن واسه پریساجون.....

خداجون خیلی بزرگیییییییییییییی....

امام حسین جونم خیلی دوست دارم.....

وقتی شما با ما اینجوری هستی پس با بنده های خوب خدا چه میکنیییییی؟....

                  

عکسایی که میخوام بزارم  اینجا اکثرش مربوط میشه به قبل یا بعد از رفتن

به مراسم تاسوعا و عاشوراست.

یه چند تا هم با موبایل گرفتیم که کیفیتش پایینهناراحت

        

 خونه خاله فاطی جون

عاشق این عروسک خاله جونی.یکسره میگی:نی نی

روز تاسوعا....خونه مامان جون

خونه خودمون.قربونت برم اینقده خوشگل میگی:"نیست"

میبووووووووووووووسمت عزیزم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

خاله ملی
8 آذر 91 15:21
قبول باشه خاله حون امام حسین نگهدارتتتتتت
مامان آوا
11 آذر 91 20:53
ميگن وفتي از غذاي امام حسين بي نصيب نموني يعني اينكه امام حسين به يادتونه با اين همه غذاهاي خوشمزه پس يعني امام حسين خيلي به يادتون بوده نوش جونتون چه عكساي خوشگلي تو حياط خونه مامان جون گرفتين
سیب سرخ کوچولو
15 آذر 91 22:11
سلام عزیییییییییییییییییییزمچه خوشگل شدی ماشا... خدا حفظش کنه واستون مامان گلی
مامان پریسا
16 آذر 91 9:47
سلام مرجان جون. خب اقا دوستتون داره. حتما دلت باهاشه. ایشالله عزاداریتون قبول باشه.
مامان نگار
20 آذر 91 13:38
عزاداریهات قبول باشه پریسا گلی حضرت رقیه نگهدارت باشه