پریسای نازنینم و یه اتفاق بد
سلام هستی من.
پریشب رفتیم خونه خاله ملیحه(دخترعمه بابایی)،با اینکه هرجا میرفتی
چشم ازت ورنمیداشتم اما واسه کمتر از چند ثانیه،که سرم رو برگردوندم
یهو صدای درکمد و صدای گریت بلند شد......
در کمد رو باز میکنی و به دلیل نامعلومی،میافتی و پیشونی نازت،میخوره
به پایین کمد....
قربونت برم جیگرم کباب شد.اون شب رو تا صبح بیداربودم.اصلأ خواب نداشتم
داشتم دیوونه میشدم...
خدا رو شکر به خیر گذشت و خاله ملیحه جون با دلداری دادن بهم آرومم کردن.
همون موقع،اومدم بهت شیر بدم یه دفعه،واییییییییییییییییییییییییییییییییییی
چی دیدم خدایااااااااااااااا این دیگه چیه؟......
پیشونیت،اندازه یه گردوی کوچیک،ورم کرده و کبود شده بود......
اینم عکسش
فدای اون سرت شم من......
عاشقتتتتتتتتتتتتم .............
میبوسمت عزیزم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی