پریسای زرنگ من
سلام مونس و همدم من.
فدات شم عشقققققققققققققم.دیگه این روزا خیلی شیطون شدی.
با همین وجود خیلی هم زرنگیییییییییییییی.تقریبأ همه وسایل رو میشناسی
هر وسیله ای که بخوام،میری واسم میاری.از دستمال کاغذی گرفته تا لباسای
شخصی خودت.....................
امروز،نهار خونه مامان جون بودیم همین که غذا خوردیم رفتی یه دستمال
آوردی که سفره رو تمیز کنیم.چون خودت اقدام کردی به کشیدن دستمال
رو سفره.....
عروسکات رو یکی یکی،میدی به من...مامان،شیر....یعنی به صورت نمادین
باید به عروسکات شیر بدم و گرنه،ول کن نیستیییییییییییییی.......
اکثر وسایل آشپزخونه رو میشناسی....لباسشویی....ظرفشویی...یخچال..
چای ساز....قابلمه...لیوان..قاشق...کارد و چنگال...و و و و و وووووو
وقتی گیره به موهات میزنم ،میری جلو آینه،خودت رو نیگاه میکنی و به به
میکنی.....
به استکان چای،قابلمه روی گاز،بخاری و هر چی که احساس کنی داغه
دست نمی زنی و انگشت اشارت رو تکون میدی:اوف..اوف..داغ..داغ....
جدیدأ،خیار رو از میون میوه ها بیشتر دوست داری....
خوابت،خیلی کمه...اگه ساعت ١١شب بخوابی،ساعت ٧صبح بیداری...
عکس من و بابایی رو که می بینی،دستت رو میزاری رو عکس من،میگی:
مامان.دوباره رو عکس بابایی:بابا...
به کلمه عمو،میگی:عم...
عمو رضاجون،شوهر خاله فاطی رو خیلی دوست داری....
وقتی بهت میگم:پریساجون پشتت رو ازم کن ببینم،پی پی،کردی یا نه؟
سریع برمی گردی و تا وقتی که نیگاه نکردم از جات تکون نمیخوری...
عینک بابایی رو ورمیداری میزاری رو چشمات...
یه عروسک داری که شیشه میخوره،وقتی میدم دستت،اول میگی:شیر...
یعنی شیشه رو هم بده....بعد میزاری تو دهنش...البته از همون شیشه
به عروسکای دیگت هم شیر میدی.
همچنان میخوای مستقل باشی،خودت غذات رو میخوری،اونم با قاشق...
اگه بهت قاشق ندم،جلو ظرفشویی وامیستی و اصرار به :"تاتوق"(قاشق).
نهایتأ خیلییییییییی خیلیییییییی عزیزییییییییی و دوست داشتنییییییییییییی.
اماااااااااااااا عکس...
خونه دوستم،مریم
خونه آیندمون،ایشاله...
باغ گلشن
درب قدیمی باغ گشن
در حین شیشه دادن به عروسکت
دوستتتت دارمممممممم عشقمییییییییی.فرشته منیییییی....
فرشته کوچولو میبووووووووووووووسمت.