پریساسادات گلمپریساسادات گلم، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات پریسا جون

آخرین روزها و لحظه های سال 91

1392/1/1 0:54
430 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جیگرم....

الان که دارم واست مینویسم آخرین لحظات سال ٩١هستش...

خاله مریم جون،٢تا جوجه اردک داره،مدام میگی:جوجو....اونا رو میگیری و

باهاشون بازی میکنی....روزای اول کمی ازش میترسیدی اما الان.......

یه روزم با بابایی مهربون و دوست داشتنیت رفتیم پارک نزدیک خونمون و

عکس گرفتیم

آبشار داخل پارک،از این عکس رو خیلی دوست دارم بخاطر قطره های آب

و رخ زیبای شما عروسکم..

روز ٢٨اسفند آخرین روز کاریمون بود واسه همین،خونه تکونی رو با سرعت

به اتمام رسوندیم من و باباجون....

قربونت بشم اذیت نکردی فقط گاهی موقع ها.....

هرچی کفشامون رو جمع کردم دوباره رو زمین بودن...

اینجا پات تو کفشم چرخیده،نه میتونی پاشی،نه اینکه در بیاریش..

حولت رو تنت کردی و تو خونه راه میری...قابلمه ها رو هم هر جا رسیدی

انداختی....اونم قابلمه های مسی که بابای نازنینت،واسه عیدی من زحمت

کشیدن ....دستشون رو میبوسم...

تماشای تی وی...نی نی نشون میده،جوجو و ...لالایی میخونه....

وقتی کار خوبی انجام نمیدی دستت رو گاز میگیری..

بلافاصله بعدس میزنی پشت دستت...ازت عکس گرفتم اما چون رو پام

بودی اینجا نمیزارم...

اینجا اومدی دوربین رو ازم بگیری..منو میترسونیییییییی....فدات شم...

عاشششششششششقتم و میبووووووووووووووووووووووووسمت...ماچماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)