پریساسادات گلمپریساسادات گلم، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

خاطرات پریسا جون

انداحوالات پریساجون با بیان کلمه عمو و انار

1392/2/31 18:44
610 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل نازم.

بعراز ظهر جمعه ساعت ٤ونیم،حرکت کردیم طرف بیرجند...در طی مسیر

دخمل خوبی بودی... بیشتر شیر خوردی....یه کم خوابیدی...ساعت ٧ونیم

رسیدیم مقصد.... رفتیم مدیریت بانک ،کلید مهمانسرا رو گرفتم ...ساعت ٨

رسیدیم اونجا...یه خورده استراحت،نماز،شام...بابایی پیشنهاد دادن بریم

بیرون دور بزنیم...موافقت من و شما طبق معمول....تقریبأ خیابونا خلوت....

رفتیم تو یه فلکه که آب داشت(این اصطلاح خودته)،هر فلکه ای که یه آبشار

داشته باشه داد میزنی آب آب آب....بردیم کنار آبها....یه شیر عسل خوردی..

پمپ بنزین رفتیم اونجا چند نفر رو دیدی اولش گفتی "آقا"بعدش واسه اولین

بار گفتی"عمو"خیلی واضح و روون...قبلأ میگفتی"عم" یهو خودت شروع کردی

به ادا کردن کلمه عمو...ساعت ١٠و ٤٠....

ساعت٥٥/١٠ برگشتیم خونه(مهمانسرا)....دور گردنت،زیر بغلت،یه قسمتی از

سینت،یه تیکه هم از پشتت،پر از دونه های ریز ریز شده بود...از خاروندنشون

حسابی کلافه شده بودی...هرچی داروی حساسیت میزدم فایده نداشت...

حتی نمیتونستی بخوابی آخ که من قربونت بشمممممممممممممممممم.

ساعت ١١ بابایی زنگ زدن به آقا بیژن(شوهر دختر عمشون)،دو تا شربت

واست تجویز کردن...ساعت ١١و ربع شب،یه آژانس زنگ زدیم ....یه داروخونه

کشیک پیدا کردیم...ساعت ١١و٣٥رسیدیم خونه....دارو خوردی....هندونه

نخوردی...من و بابایی نازنینت،میل نمودیم...ساعت ١١و ٥٠خوابیدی....

صبح بابایی مهربون نگهت داشتن و منم رفتم مدیریت واسه کلاسم...

ساعت ١٢و٤٠اومدم خونه...شما لالا بودی...نماز خوندیم...شما بیدار شدی..

رفتیم رستوران نهار خوردیم ...شما هم روی میز نشستی تا دلت خواست

دلستر خوردی..یه کم برنج هم نوش جان کردی...ساعت ٣هم حرکت به طرف

شهرمون ساعت ٦هم منزل مامان جون بودیم....

                     

امااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا رسیدیم به عکسای شما دخمل کوچولو

یه عکس از  ١٩ ماهگیت که رفته بودیم باغ رضوان...با اون عکس اول این پست..

خونه مامان جون با حمیدرضا در حال شستن سبزی(نعنا)

در حال خوندن کتاب"می می نی" در مسیر رفتن به بیرجند..

از دیروز کلمه"انار" رو هم خیلی خوب بیان میکنی..قبلأ میگفتی"ان"..

از اینکه امروز ظهر نذاشتی بخوابم و خودت الان خوابت برد ازت ممنونمخنده

میبووووووووووووووووووووووووووسمت فراووووووووووووووووووون.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)