پریساسادات گلمپریساسادات گلم، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

خاطرات پریسا جون

درهم برهم

1393/4/5 4:26
578 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم...

این روزا کمتر وقت میکنم بیام سرم حسابی شلوغه....

معمولا یه شب درمیون میریم پارک محلمون..اونجا رو خیلی دوست داری..بابایی با بروبچ

فامیل مشغول فوتبال میشن...من و شما هم مشغول تاب و سرسره....

سه شنبه شب هفته پیش که رفته بودیم پارک،موقع برگشت به همکارم رسیدم و همصحبت

شدیم و شما هم با بابایی مشغول...یهو صدای گریت بلند شد بمیرم برات،خورده بودی زمین

و اینم از پای کوچولوت،البته بعد اینکه بهتر شده

شب قبلش خونه خاله فاطی جون که داشت وسایلش رو جمع و جور میکرد...

شما توی اتاق مشغول لاک زدنی

خونه خاله ملیحه(به قول خودت،مامان سماجون و زهراجون)...

تو هفته گذشته،دوست و همکلاس دوران دبستان تا الان من و خاله ملیحه جون،از شمال

اومده بود...طی یه هماهنگی سریع،تصمیم گرفتیم بریم خونه خاله ملیحه جون تا دیداری

تازه کنیم...و واقعا هم همینجور هم شد...کلی خوش گذروندیم تا 12 شب اونجا بودیم...

از راست:زهراجون..سماجون..شما دختر نازنینم...امیررضا(آقاپسر دوستم مریم)..

نزدیک برگشتمون تازه شروع کردی با سماجون به بازی کردن

                       

دوستت دارم گلمییییییی....میبووووسمت عشقم...

پسندها (1)

نظرات (2)

مهدی
7 تیر 93 23:04
www.royamusic.ir دوست شما
شایان
8 تیر 93 21:42
اوح اوح ابجی فدات بشم خیلی درد گرفت؟ولی ما ی ضرب المثل داریم میگه گت بهی یاد کندی)یعنی بزرگ شدی از یادت میره