پریساسادات گلمپریساسادات گلم، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات پریسا جون

کال تفتو و نی شکنوو..

1393/4/8 19:08
2,386 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترم..

93.03.30 ساعت 4و نیم صبح ،طبق معمول هر جمعه،دوستم مریم جون و شوهرش اومدن

دنبالم و رفتیم سرقرار...مقصدمون، طرف "کال تفتو"...که قدیما به تنگل کریت هم معروف بود.

یه مکان فوالعاده زیبا و بهتر بگم یه بهشت کوچیک...باورم نمیشد اینجا محلی باشه از اطراف

طبس..این زیبایی که خداوند در دل کویر قرار داده،هر کسی رو به تفکر میندازه...

بینهایت بهمون خوش گذشت...فقط 8نفر بودیم از همیشه کمتر..

ابتدای مسیر بعد از اینکه از کلی پله بالا اومدیم..

اولین آبشار

بعد از اینکه از کنار آبشار رفتیم بالا..

مریم دوستم،در حال بالا رفتن از این پله ها که واقعا سخت سخت سخت بود..از اون بدتر موقع پایین اومدنش..

رسیدیم به آبشار دومی...

ایشون هم آقای تقوی،رئیس گروهمون...

از وسط  کوهی که سنگهاش  ریزش کرده و کلییییییی گذشتن از این کوه سخت اما شیرین بود...یه کوه خیلی

بزرگ..

تا اینکه رسیدیم به این محل زیبا که به لهجه خودمون به"غرقو زهرا"معروفه..زیر پا همه نیزار...ببین چطوری

ما از اینجا گذشتیم...

      جمعه 93.04.06

مسیر"حمام مرتضی علی"...هدف "نی شکنو"...حدود یکساعت بعد از حمام ...

یه مسیر خیلی زیبا همه مسیر فقط آبه...تصورش در دل کویر خیلی جالبه...

طاق شاه عباس

رسیدیم به مقصد..یه خونواده اونجا زندگی میکنن...از مشک آب خوردیم...چه آب خنکی بود...به به..

برداشتن آب از یه چشمه خیلی کوچیک...یه آب زلال زلال..

آقایون در حال آماده کردن صبحونه...

جای شما و بابایی حسابییییی خالییییییی...چه کشک بادمجونییییییی..

یه تعداد تصمیم گرفتن ماهی بگیرن...

اینم حاصل ماهیگیرای تیم کوهنوردیخنده

خیلی خوشمزه شده بود..اینم عکس هنری منچشمک

در حال برگشت ...تو مسیر خربزه میل نمودیم...بازم عکس هنری گرفتمچشمک

دوستت دارم ...میبوووسمت ..عزیزمییییییی...

پسندها (2)

نظرات (8)

شایان
8 تیر 93 21:44
واقعا جای جالبی ست.چیزی هم اونجاها پیدا میشه؟
مرجان مامان پريساجون
پاسخ
مثلا چي جيزي؟
شایان
9 تیر 93 23:21
چیزهای قدیمی.دفینه
شایان
10 تیر 93 13:55
سلام خانمی چرا جواب سوالاتو نمیدین؟ بی توجهان به چشم دلم جز سراب نیست/فریادهای بی کسیم را جواب نیست در این شبان ساکت وسربی و تیره ام/حتی عبورتندو سریع شهاب نیست دیگر چگونه می شود از فصل سبزگفت/در این کویر سوخته وقتی که اب نیست
مرجان مامان پريساجون
پاسخ
ببخشید کدوم سوال؟چیزهای قدیمی؟فقط ریزش کوهها از زمان زلزله..اینکه زمانی اینجا دریا بوده حالا شده کویر..و...
شایان
10 تیر 93 22:50
وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمیدهد بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید
شایان
13 تیر 93 13:29
دلم برای کودکی ام تنگ شده نه استرسی بود نه نگرانی نه غصه ای ونه دلواپسی در دنیا
پریسا
13 تیر 93 23:31
سلاااام خوبی؟؟؟ وبت عالیه خوشحال میشم به وب منم بیای و نظر بدی
مامان دینا جون
14 تیر 93 1:49
وااااااااااای خدای من چقدر زیباست واقعا خسته نباشین .منم دلم ماهی کبابی خواست
آبجی علیسان
24 تیر 93 14:25
وووووااااایییییی چه جای زیبایی رفتین خیلی خوشگله .البته جای ما خالی.پریساجونم خیلی نازه خدا واستون حفظش کنه.ممنون که به وب داداش منم سرزدین