پریسا و تلفن
سلام عسلم،دیگه خوب تلفن رو می شناسی و
نسبت بهش عکس العمل نشون میدی همین زنگ میزنم یا زنگ میخوره
وقتی کنارت هستم و صدای اون طرف خط رو میشنوی شما هم شروع
میکنی به حرف زدن،قربون او حرف زدنات بشم.توی یکی از پست های
قبلی گفته بودم با تلفن حرف میزنی اون موقع کمی باید سربه سرت
میذاشتم ولی الان داری شیر میخوری ،منو ول میکنی و .....
امروز با خاله ملیحه جون(دخترعمه بابایی)ویکی از بهترین دوستام ،
تلفنی صحبت میکردیم نوید دادن ایشالله زودتر از موعدت شروع به
حرف زدن میکنی.واییییییییی که خیلی دلم واسشون تنگ شده چند
روز که تو خونه بنایی داشتن و پله بین حال و پذیرایی رو برمی داشتن.
خسته نباشین خاله جون.
دعا میکنیم ایشاله پایان نامه خاله ملیحه جون زودتر تموم بشه تا
بتونیم بیشتر این خاله گلم رو ببینیم.
دیشب رفتیم خونه پدر شوهر خاله فاطی جونت شب نشینی،
خیلی خوش گذشت.شما هم دخمل گلی بودی فدات شم من.
هوا خیلی سرد بود
میبوسسسسسسسمت.