پریساجونم و باغ گلشن
سلام عروسک قشنگم،از شب جمعه رفتیم خونه مامان جون
تا روز ٤شنبه موندگار شدیم.
مامان جونت کارهای جدیدی بهت یاد دادن،دستمون که میاریم
جلوت میگیم پریساجون دست بده قربون اون دستای ماهت بشم
دستت رو میاری بالا که دست بدی.
موقعی که میگیم ١ ٢ ٣کمرت رو بلند میکنی میخوای پاشی.
چون مامان جون دو دستت رو میگرفتن و با ١ ٢ ٣ بلندت میکردن.
روز دوشنبه ٣٠بهمن با مامان جون و خانم همسایه گلشون که خیلی
دوستشون داریم واسه اولین بار بردیمت باغ گلشن .ولی هنوز گلهاش
درنیومده و اصلاح شده بودن.یه کمی توی باغ دورت دادم .
چند دقیقه بعدش خاله معصومه(خاله خودم)با نوشین جون به جمعمون
اضافه شدن.خییییییلی خوش گذشت.
روز ٣شنبه اول اسفند مامان جون بردنت حموم.هوا فوق العاده سرد بود
حتی توی دیماه وبهمن هم همچین سردی به یاد نداریم.
شب ٤شنبه قرار شد بیایم خونه خودمون که شما ساعت ٧ونیم شب
خوابیدی تا ساعت ٨صبح روز بعد.
دیروزم که اومدیم خونه از بعداز ظهر ساعت ٣ونیم خوابیدی تا امروز صبح
ساعت ٦.یه یکساعتی بازی ،باز دوباره خواب.الان هم که ساعت ٩شده
بیداری و نمی ذاری واست بنویسم در نتیجه خلاصه نوشتم.
خاله مریم جونت واست سه تا گیره مو گرفته بود و مدام موهات رو شونه
میزد تا گیره ها رو به موهات بزنه.اخه موهای به این نرمی گیره قبول نمیکنه
هر بار هم کلی ذوق می کرد.قربونت بشم با اون موهای نرمت.
اینجا هم با پلیکان ها
ضمنأ تاریخ دوربین جیبیم یه روز اختلاف داره ودرست نمیشه اگه الان
درست کنم باز دوباره بهم میخوره چون تاریخش میلادی رو قبول میکنه.
میبوووووووووسمت.
ـ»ـ»«م»آ»«ـ«
مامم
مل