پریساسادات گلمپریساسادات گلم، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

خاطرات پریسا جون

جدایی من و پریساجونم

1391/2/3 0:12
664 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم،امروز شنبه 2/2ساعت 9صبح بردم

خونه خاله شوکت (مربی مهد بود)،یه چد دقیقه که باهم بودیم گذاشتمت و خودم اومدم

خونه که واست لعاب برنج درست کنم .هوز نیم ساعت نشده بود که در حال صحبت تلفنی

 با خاله ملیحه جون(دخترعمه بابایی)بودم که دیدم پشت خطی دارم نمی دونم چرا دلم

ریخت پایین از خاله ملیحه خداحافظی نکرده رفتم روی پشت خطی که فقط از پشت خط تلفن

صدای گریه شما بود نفهمیدم چطوری از خونه زدم بیرون،با شلوغی خیابو ن از همه سبقت

گرفتم فکر کنم 1دقیقه نشد که خودم رو اونجا رسوندم.

خاله شوکت توی حیاط ،شما هم توی

بغلشون، با صحنه جیگرسوزی مواجه شدم تمام صورتت قرمز و اشک همه صورتت رو خیس

کرده بود تا چشمت بهم افتاد خودتو انداختی بغلم و گردنم رو محکم گرفته بودی و چنان دل

دلی داشتی که منم هم پای تو شدم و اشکام سرازیر شدن .....

از هر چی کاره متنفر شدم چطوری بزارمت و برم بانک؟همه حواسم پیش شماست و مدام

گوشی بدست ،جویای احوالت......

جالب بود میرفتی بغل خاله شوکت ،با اینکه خودم روبه روت بودم و دستت توی دستم اما

از گریه نفست پایین میرفت.همین که میومدی بغلم آروم میشدی و با خاله شوکت بازی

میکردی.چند بار خواستن سرت کلاه بزارن و یواشکی از پشت سر بغلت میگرفتن اما بلافاصله

گریهههههههه.....ما رو حسابی سرکار گذاشتی

دختر نازنینم از خدا بخواه به هر دوتامون طاقت و صبر دوری از هم دیگه رو بده....

                                          boy praying animated gif

امشب خونه خاله مریم جون بودیم ساعت 8ونیم واسه اولین بار انگشت شست پات رو

توی دهنت کردی

پریساجون خیلی دوست داررررررررررررررررررررم.

میبوسمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

نسترن
3 اردیبهشت 91 9:35
الهی خوب مامانی به نظرت حتی یک دنیا پول ارزش اشک ریختن بچه رو به خاطر دوری ازت داره؟


نههههههههههههههه.
مامان الینا
3 اردیبهشت 91 11:36
واااااااااااااااای عزیزم نازی به خاطر همینه که شوهرم همیشه میگه من باکار کردن خانوما اصلا موافق نیستم
خیلی خیلی ناراحت کنندست


آره درست میگن منم مخالفم.


نسترن
3 اردیبهشت 91 17:35
ببخشید عزیزم اگه ناراحتت کردم اخه من خودم شخصا حاضرنیستم بچه ام رو توی هیچ مهدی یا دست کسی بدم روزای بزرگ شدنش روزایی نیست که دوباره برگرده و بشه دوباره تکرار کرد


نه عزیزم.چاره ای نیست بعد از 12 سال خدمت....
مامان دینا
4 اردیبهشت 91 0:33
آخییییییییی عزیزکم .خب بچه دوست داره پیش مامانش باشهدینای منم بعضی اوقات اینطوری میکنه .اینم برای پریسا جونییییییی


آره عزیزم.چاره ای هم ندارم