پریسا و عکس
سلام جیگرم،توی این پست میخوام بیشتر عکس بزارم.
الان ساعت 12 و اندی شده و شما و باباجون ،لالایین.
خوردن انگشت پای راستت:
حالا خوردن انگشت پای چپت:
پریسای من توی باغ گلشن
خونه خاله فاطی جون،که ایشون هم میخواست خودش واست مراسم زیرگل کردن رو بگیره
بعد از بیدار شدنت نمی ذاشتی خاله جون گلها رو جمع کنه
اینم یه خواب راحت دیگه و پای نازت توی دستت
نازنینم امروز صبح که بردمت خونه خاله شوکت،مرجان جون (دختر گلشون )با همسر عزیزش
هم بودن ساعت 10 طبق معمول مرخصی ساعتی گرفتم و اومدم بهت شیر بدم توی بغل
مرجان جون بودی و صدای آهنگ تمام حیاط رو پر کرده بود وقتی توی حال رسیدم،به بههه...
دستت رو مشت کرده بودی و ادای مرجان رو در می آوردی که خودش گفت باهات داشته نای نای
میکرده بعدشم که انگشتای کوچولوت رو قربون اونا بشم روی هم میذاشتی تا بشکن بزنی....
با یه دست نای نای میکردی و تند تند مچ دستت رو میچرخوندی و اون دست دیگت رو هم بشکن...
حیف که امشب قراره مرجان جون بره مشهد.فقط همین 2 3 روزه رو اومده بود دیدنا.....
امروز دخمل گلی بودی و کمتر گریه کردی .خدا رو شکر..........
خوب منم باید بیام بخوابم خیلی خوابم میاد...
خدایا از این که این فرشته کوچولوی ناز رو به ما دادی ازت ممنونیم.خداجون دوستت دارم.
میبوسمممممممممممت.