اولین ضربه خوردن گل دخترم پریساجونی

سلام عشقققققققققققققم.

روز به روز شیرینتر و شیرینتر میشی.

هفته ای که گذشت هر روز بردمت خونه خاله فاطی جون تا نگهت داره.

زحمت غذات هم خود خاله جون تقبل کرد.ممنون خاله جوووووووووووونم.

از فردا شنبه ٣١/٤ قراره یه خانمی که هنوز ندیدیمش بیاد ازت نگهداری

کنه.البته تا یه هفته که بهش عادت کنی خاله فاطی جون یا مامان جون

میان منزلمون.

اسم این خانم رو نمیدونم.مامان جون میشناسنش،میگن آدم خوبیه،

ایشاله در نگهداری از شما هم خوب و عالی باشه.

من و بابایی ،مامان جون و آقابزرگ،مامان بزرگ و آقابزرگ(مامی و بابای بابا)

خاله مریم جون،خاله فاطی جون و همسراشون رو میشناسی.

مثلأ وقتی میگم :پریسا کو مامان جون؟برمیگردی نگاهشون میکنی و میخندی.

رنگ موهات کاملأ روشن شده.

برنامه فتیله ها رو دوست داری وقتی میخونن باهاشون نای نای میکنی و

با سرعت جلو عقب میری.

وقتی کسی ازت خداحافظی میکنه باهاش بای بای میکنی.اینجوری که

دستت رو تکون میدی و انگشتتات رو هی باز و بسته میکنی.

فدای اون دستای کوچولوت برم.

چند شبه که از ساعت ١١ تا ١٢ شروع به بازی کردن میکنی.برق هارو

خاموش میکنیم اما.....میخندی با صدای بلند،از روی من و بابایی میایو میری

جدیدأ یاد گرفتی وقتی میخوای کسی باهات حرف بزنه جیغ میکشی.

اونم جیغی که از روی شوق و شادیه.تا موقعی که میخوابی همینطور جیغ

میزنی و دو تا پات رو میبری بالا و محکم میزنی زمین.

دیشب،شب جمعه،داشتی کنار راحتی رو میگرفتی که بلند شی،یه دفعه

دستت سر خورد و سرت یه صندلی....صورتت کشیده شد به چوب.

وای که دیگه داغون شدم.قربونت برم لپت قرمز شد.یه کم گریه کردی اما

من و بابایی داشتیم دیوونه میشدیم.

این اولین باری بود که ضربه خوردی.امیدوارم آخریش هم باشه.

فردا اول ماه رمضونه.ماه رمضون پارسال تو دل مامانی بودی امسال کنار

من و باباییییییییییییییی.خدایا ممنونتم.

دوستت دارررررررررررررررررررررم تا اببببببببببببببببببببببببببببببببد.

فرشته کوچولوی من

دو سه روز آخری که میبردمت خونه خاله فاطی جون،اول صبح که بغلت

میکردم بیدار نشدی.باورم نمیشد.آخه وقتی خوابی اگه بهت دست بزنیم

بیدار میشیاما بردمت تو صندلی ماشینت گذاشتمو کمربندت رو بستم،

داخل خونه خاله جون هم بردمت بازم بیدار نمیشدی.همه تعجب میکردن.

 ابن عکس اولین روزی که توی صندلیت هم گذاشتم بیدار نشدی

اینجا هم مربوط به شب ٥شنبه خونه دختر دایی زهره(دایی خودم)

میبوووووووووووووووووووووووووووووووووسمت نازنینم.