عکس های پریساگلی
سلام مهربونم.
تو این پست بیشتر واست عکس گذاشتم.ضمنأ تاریخ دوربین یه روز جلوتره
تو آشپزخونه مشغول تمیز کردن نخودی.ماشاله به دخترم که به مامانی کمک
میکنه
یاد گرفتی،بالشت میذاری و سرت میذاری روش و خودت رو لالا میکنی
خونه خاله رویا(دوست جونم)
وقتی آب میخوری دستت رو میزنی تو لیوان آب.و از این کار لذت میبری
اینجا روستای زیبای خوره و عمو اسماعیل(همسرخاله رویا)دارن بهت آب میدن.
تو دستت انجیره
قربون خنده هات شم مامانی
فدات شم جیگرم.سرماخوردی بینیت اومده پایین.
موقع نهار خواب بودی
هندونه نوش جونت
تو بغل عمو اسماعیل(همسر خاله رویا)
همبازی گلت،حمیدرضاجون(پسر خاله رویا)
چرا اینقده گیر داده بودی به کلاه حمیدرضاجون؟تا کلاهش رو ورنداشت
آروم نشدی.
شب که از خور برگشتیم در حال بازی کردنی.چون دوست داشتی با
مگس کش ،بازی کنی،بابایی دوتا واست خریدن مخصوص خودت.
یه نارنجی،یه فیروزه ای.واسه همین تو اسباب بازیات دیده میشه.
میبوووووووووووووووووسمت عزیزم.