پریساسادات گلمپریساسادات گلم، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

خاطرات پریسا جون

دلنوشته ای واسه پریساجونم

1391/6/15 19:23
416 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلم.

نمیدونم الان چند سالته که این پست رو میخونی و تو چه شرایطی هستی

اصلأ من زندم یا نه.....اگه سن وسالی ازم گذشته،خوب و با دقت این پست

رو بخون.....دوست دارم همیشه تو قلبم جا داری و یه کلمه عاشقتتتتتتتتم

با تمام وجود.

فرزندم
وقتی من پیر میشوم
امیدوارم من را درک کنی و با من صبور باشی

اگر بشقابی را شکستم یا سوپ را روی میز ریختم به این دلیل است که قدرت بینایی من کم شده است
امیدوارم در آن شرایط روی من فریاد نکشی
افراد پیر خیلی حساس هستند
خیلی افسرده و غمگین میشوند وقتی که رویشان فریاد میکشید

وقتی قدرت شنوایی من کمتر شد،من نمیتوانم بشنوم که تو چه میگویی
امیدوارم که مرا کر صدا نکنی
تکرار کن آنچه را که گفتی یا آنرا برای من بنویس

فرزندم من متاسفم
من در حال پیرتر شدن هستم

وقتی زانوهای من ضعیف تر شدند
امیدوارم با من صبور باشی و مرا در بلند شدن کمک کنی
مثل زمانیکه من تو را در راه رفتن کمک میکردم زمانیکه کودک بودی

فرزندم لطفا مرا تحمل کن

وقتی که جملاتم را چند بار تکرار میکنم
امیدوارم که همچنان به من گوش دهی و مرا مسخره نکنی یا از گوش دادن به سخنان من خسته نشوی
آیا به خاطر می آوری وقتی که کودک بودی و یک بالون میخواستی
یادت هست چندین بار خواسته ات را تکرار کردی تا در آخر به هدفت رسیدی

فرزندم لطفا همچنین از حس بویایی ضعیف من هم گذشت کن
حس بویایی من متعلق به یک شخص پیر است

لطفا مرا مجبور به حمام کردن نکن
بدن من دیگر ضعیف شده است و براحتی سرما میخورم
آیا بخاطر می آوری زمانیکه تو کودک بودی
برای اینکه تو را به حمام ببرم باید به دنبالت میدویدم زیراکه تو دوست نداشتی به حمام بروی

امیدوارم که با من صبور باشی زیرا که اینها جزئی از پیری است
منظور من را خواهی فهمید زمانیکه تو هم پیر شدی

فرزندم اگر وقت آزاد داشتی امیدوارم که بتوانیم با هم صحبت کنیم حتی برای چند دقیقه
من همیشه تنها هستم و کسی را ندارم که با او صحبت کنم
میدانم که سرت شلوغ است
حتی اگر به داستانهای من علاقه مند نیستی لطفا برای من اندکی وقت بگذار
آیا به خاطر می آوری زمانی را که کودک بودی
من به همه داستانهای تو درباره خرست تدی گوش میکردم

وقتی زمانی برسد که من علیل و بیمار شوم امیدوارم صبور باشی و در آنروز تو از من مراقبت کنی

من واقعا متاسفم
اگر زمانی رختخوابم را خیس کردم امیدورام صبور باشی و در آخرین لحظات زندگیم از من مراقبت کنی

زمانیکه هنگام مرگم رسید امیدوارم دستانم را در دستت قرار دهی و به من برای مواجه شدن با مرگ روحیه بدهی

و نگران نباش
وقتیکه در نهایت خدا را ملاقات کردم
در گوشهایش زمزمه میکنم که به زندگی تو برکت ببخشد
زیرا تو عاشقانه پدر و مادرت را دوست داشتی

از تو بخاطر مراقبتهایت سپاسگزارم ما عاشق تو هستیم

 میبوسسسسسسمت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان پریسا
18 شهریور 91 15:30
سلام مرجان جون. عزیم دل نوشتت خیلی زیبا بود. ایشالله خدا شما رو برای هم نگه داره.
مامان پریسا
18 شهریور 91 15:30
پریسا در مسابقه ی نی نی باحجاب شرکت کرده. اگر بهش رای بدید ممنون میشم. لطفا" ادرستون فراموش نشه. مهلت رای دادن تا 2شنبه پریسا 30 http://koodakeman91.niniweblog.com/cat44.php
مامان عرشیا
21 شهریور 91 0:09
مطلب جالبی بود واسه پریسا جون که در آینده امیدوارم بخونه و انجام بده...
مامان دینا
23 شهریور 91 1:39
سلام عزیزم .متن زیبایی نوشتی.امیدوارم همه ما با هم مهربون و همدل باشیم .پریسا جونو ببوسین