یکسالگی پریسای دلبندمون مبارککککککککک
سلام تک ستاره آسمون عشقم.
یکساله شدنت مبارککککککککککککککک عزیز دلم.
یکساله با نفس کشیدنت،نفس میکشم.با گریه هات،قلبم اشک میریخت.
با خنده هات،با تمام وجوم شاد شدم.و......
فقط تو یه جمله میتونم بهت بگم:
پریساجونم از اعماق قلبم و با تمام وجود عاشقتم.
باورم نمیشه یکسال از روزی که تو رو در آغوش گرفتم میگذره.در کنار تو گذر
زمان رو حس نکردم.بهترین روزهای زندگی من و بابایی تو این یکساله بود.
قربونت برممممممم.که خیلی عزیزیییییییییییی.
از روزی که اومدی،و به جمع دو نفرمون اضافه شدی به زندگیمون نور پاشیدی.
خونمون رو روشن کردی.
بابایی هم عاششششقتن..بینهایت دوست دارن.گاهی که میرویم تو شهر
با ماشین به دور زدن،دیگه طاقت نمیارن ماشین رو کنار میکشن،یه بوس
محکمت میکنن بعد ادامه مسیر .....
اما در مورد جشن تولدت....
قراربود مراسم تولدت توی باغ مجنون بگیریم،رزرو هم کرده بودیم اما چند روز
به موعود،خاله مریم و خاله ملیحه(دختر عمه بابایی)نظرشون واسه خونه
مامان جون بود.چون هوا کمی رو به خنکی میرفت و....
دلم بگه واست که ما هم قبول کردیم و جشن پرشورت در منزل مامان جونت
برگزار شد.
واسه کارت دعوت بردم یه آتیلیه،اما عکسی که گرفته بود به نظرم اصلأ خوب
نبود.به نظر من عکس یه بچه ،باید چهره خودش باشه نه اینکه اینقده روش
کار کنن و رتوش بدن که از حالت طبیعی و زیبایی بچه کم شه.
واسه همین خودم ازت عکس گرفت و بک گراندش رو از اینترنت در آوردم و...
فرصت زیادی نمونده بود واسه چاپش دادم دایی مصطفی(دایی خودم).
تزئین خونه رو خاله فاطی جونت،و دختر دایی زهره (خودم) انجام دادن ممنون
از هرد تاشون.
تعداد مهمونا زیاد بودن خیلی دوست داشتم دوستان و همکارای خانمم رو
بگم اگه باغ مجنون بود قطعأ دعوت بودن اما میدونستم تو خونه با وجود ٦٥
مهمون ممکنه اذیت شن.ایشاله سر یه فرصت مناسب به منزل خودمون
دعوتشون میکنم و.....
واسه کیک تولدت به شیرینی سرای نورالقائم،سفارش دادم.ازش خواستم
شکل یه مزرعه با حیوانات اهلی رو در بیاره.حیوانات رو خودم خریدم و واسش
بردم.فکر نمیکردم بتونه اینقده زیبا در بیاره واقعأ نسبت،به شهر کوچیکی که
داریم و امکانات کمش خیلی عالی بود.خدارو شکر.
واسه عصرونه هم سمبوسه سفارش دادیم.
از تم خاصی نتونستم استفاده کنم آخه اینجا همه چیزش پیدا نمیشه.
عکسات زیاد جالب نشدن آخه خودم بیشتر حواسم به مهمونا و شما بود.
دوربین داده بودم دست بقیه..گاهی خودم میگرفتم گاهی اونا...
اما عکس تولد دختر نازم:
عکس روی کارت که خودم کاراش رو کردم
پشت کارت.متن از من،عکس از آتلیه
کیک تولدت عزیزم اما فکر کنم تو عکس زیاد خوشگل نیست
تو بغل زهرا جون و کنار سماجون(دخملای خاله ملیحه)
زهراجون،سماجون،ساراجون(دختر جاری خاله فاطی جون)
کادو هااااااااااااااااااااااااااااااااا.......
مامان بزرگ و آقابزرگ(مامان و بابای بابایی)وجه نقد.دستشون درد نکنه.ممنون.
کادوی ناقابل من و بابایی به شما عزیزدلم.
هدیه مامان جونت و آقابزرگت.
هدیه زیبای خاله مریم جون و خاله فاطی جون
هدیه خاله مهین(خاله خودم)
یه جفت کفش خوشگل از طرف خاله ملیحه جون
یه عروسک ناز.....ناهید دایی جون(دایی خودم)زحمت کشیده
یه اسباب بازی خیلی خوب از طرف حمیدرضاجون(خاله رویا،دوست جونم)
هدیه زیبای مادر شوهر خاله فاطی جون
هدیه خوشگل مریم خانوم(دختر عمه بابایی،آبجی خاله ملیحه جون)از موقعی
که بارش کردیم باهاش بازی میکنی.
بقیه مهمونای عزیز اکثرأ زحمت کشیدن و واست وجه نقد آوردن.ممنون از
همگیشون زحمت کشیده بودن...
بعد از پایان جشن رفتیم تو حیاط مامان جون و با بابایی،عموجون و عمو رضا
و ...با چند تا آبشار و پروانه نور افشانی کردیم.
الهیییییییی ١٢٠ساله شی فرزند مهربونم.
خداجونم از اینکه نعمت مادر شدن و پدر شدن رو به ما دادی ازت ممنونیم.
خداجونم از بابت تمام نعمتایی که نصیبمون کردی شکرگزارتیم.
خداجونم تو خیلی مهربونییییییی...دوستت داریم بینهایت.
خداجونم اگه در شکرگزاریت کوتاهی میکنیم مارو ببخش.
میبوسسسسسسسمت عشق مامان و بابا.