بالاخره پریسای عزیزم گفت:سلام

سلام عسلم.

از 5شنبه گذشته تا همین الان که دارم واست مینویسم

پرستارت،بخاطر سرماخوردگی نتونست بیاد...ما هم کوچیدیم

خونه مامان جون...روز شنبه یه پرستار جدید واست آوردیم تا این

هفته،ازت نگهداری کنه...شنبه اومد همون شب،بهم زنگ زد که

خواهرش با دوتا بچش از رو موتور خوردن زمین و دست و پاشون

شکسته و چون اینجا کسی رو ندارن باید ازشون مراقبت کنه...

منم نمیتونستم مرخصی بگیرم چون همکارم رفته بود مرخصی...

طبق معمول همیشه باباجواد مهربون،دو روز مرخصی گرفتن و

شد پرستارت...خوشبحالت چه پرستار گلی داشتی هاااااا...

امروز سه شنبه هم خاله فاطی جونت،بیکاریش بود و زحمت

شما افتاد رو دوش خاله جون...

روز یکشنبه ساعت 2 و 3دقیقه،واسه اولین بار وقتی عمورضا

شوهرخاله فاطی جونت از سرکار اومدن بهشون گفتی:

سلاااااااااااااااام...بالاخره با کلی تشویق و ..خاله فاطی جون

تونست بهت سلام کردن رو یاد بده....مرسی خاله جون پریسا...

دیروز که اومدم از بانک،بدو بدو اومدی تو حیاط،با صدای بلند بهم

گفتی:سلااااااااااام.قربونت بشم که خیلی ماهیییییییییییی...

توهفته پیش با نوشین جون رفتیم قصر بادی و از اونجا که شما

سنت اجازه نمیده بری با وسایل بازی کنی ناچارأ به پشت

نرده ها وامیستی و تماشا و کمی هم خاک بازی...

شما و نوشین جون

یه شب هم رفتیم شب نشینی خونه مادرشوهر خاله فاطی جون

که خیلییییییییییی خیلیییییییییییی مهربونن..به قول خودت یه

ببعی داشتن کوچولو....

اولش ازش میترسیدی با اینکه تو بغل خاله فاطی جون بود اما..

حالا شجاع شدی

عاشق خمیربازی هستی..هرچند واسه سنت زوده..خوشبختانه

اصلأ دهن نمیزنی..

بیشتر جمله میگی فراوووون...اونم چه جمله هایی:

پریسا دوست،نوشین دارد(پریسا نوشین را دوست دارد)

نوشین دست گرفت پریسا، تیکه کرد مبل(نوشین دست پریسا

گرفت و مبل را تیکه کرد)این جمله رو همین الان گفتی ...

وقتی ازت پرسیدم کی چرم مبل رو کنده؟

کلی جمله های کامل و درست میگی...بعضی موقع ها توش

میمونیم چطوری همچین جمله ای رو ساختی....

مخصوصأ با جمله هایی که فعلش با"است""کرد""دارد"ساخته

میشن....

قربونت شم که خیلی جیگر شدی دوستت دارم قد تموم دنیا...

میبوووووووسمت عزیزمی