پریساجونم در مزرعه عمو داوود
سلام عشقم.
تو هفته گذشته،وقتی از تو بانک اومدم بیرون هوا رو فوق العاده
دیدم.یه هوای تمیز بهاری...نم نم بارون هوا رو خیلی قشنگترش
کرده بود...از بابایی خواستم بزنیم به بیابون،میدونستم هوای اونجا
خیلی عالیتره..ساعت ٣بود و بابایی هم با پیشنهادم کاملأ موافق.
حالا مونده بود پایه(کسی که همراهیمون کنه تا تنها نباشیم..
به عمو داوود و عمواحسان(شوهرخاله هام)و...پیام دادیم..
عمو داوود یه مزرعه بزرگ خریدن،گفتن من مزرعم شما هم با
بقیه بیان اینجا...خاله مهین ،خاله ملیحه،خاله معصومه(خاله هام)
شدن پایه...خیلی بهمون خوش گذشت...
داری هاپوها رو نیگاه میکنی...
قربون نیگاهت شم..
شب اومدیم خونه مامان جون،چادر آوردی به خاله فاطی جونت
میگی:قنداقم کن.
حالا میخوای خودت رو نجات بدی
میبووووسمت نازنینم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی