پریساجون،کوه و...
سلام نازنینم...
فعلا اومدم چند عکس بزارم و برم...دنیا کار دارم...امشب مهمون داریم..
داری با مامان جون،بلبلی میکنی..همین که فلش موبایل رو زدم چشمتو اینجوری کردی..
تو ماشین داری واسه خودت مینویسی...همین که متوجه من شدی زیر چشمی،یه نگاه
بهم انداختی بعد ادامه کار...
میگی میخوام نخ دندون بزنم...اونم نخ اینقدیو این شکلی
جمعه93/02/12ساعت 5 صبح با دوستم،مریم،رفتیم کوهنوردی..فوق العاده هوا عالی
و با اینکه کوه بزرگی،بود اما کلییییییییییی خوش گذشت و کیف نمودیم
خونه همکارم،سعیده جون..از راست:بهار و بنفشه(دخملای گل مریم جون)،یاسمن هم
دخمل ناز سعیده جون...شما حاضر نشدی بیای باهاشون عکس بگیری..
اما خودت تکی عکس گرفتی..لباسات رو شکلاتی کرده بودی..منم واست لباس نداشتم
مجبور شدم لباس خونه رو تنت کنم
ماهان کوچولوی2ماهه(آق پسر لیلی،همکارم)..تو بغلم ازش عکس گرفتم
بردمت پارک نزدیک خونمون که تازه درست کردن..کلی تاب بازی و سرسره بازی کردی...
تو خونه مامان جون هوس آب بازیت کرده،خاله مریمت،واست بساط آب بازی رو آماده کرد..
دو سه شب پیش،تو خونمون میگی:تشت بده میخوام برم توش آب بازی کنم..پاهامو بشورم..
دوستت دارم عزیزمیییییییییییییی....
میبوووووووووسمت گلکم...