در جستجوی پرستار ...
سلام عمرم،حدود یکماهی هستش که دنبال پرستاری میگردیم
که بتونه به بهترین نحو ازت مراقبت کنه .تصمیم گرفتم از ٢٥/١/٩١
برم بانک.
ایشاله٢٠ام که واکسن ٦ماهگیت رو زدیم یه چند روز مرخصی
درخواست کردم که اگه گوش شیطون کر تب کردی کنارت باشم.
بالاخره پرستار بسیار خوبی پیدا کردیم البته نه پرستار ،میشه گفت
یه مادر خوب،خاله شوکت که یکی از دوستانن مخصوصأ باخاله مهین جون
(خاله خودم)خیلی رفیقن،مربی مهدکودک هستن و چون امسال مهد
تعطیل بوده تا مهرماه٩١که دوباره مهد بخواد راه بیفته،پیشنهاد نگهداریت
رو دادن خیلی ممنون از خاله شوکت جون دوستتون داریم.
الان که دام واست مینویسم خاله شوکت جون در سفر
حج هستن.خاله جون زیارتتون قبول باشه الهی.
از ٢٧/١١/٩٠که خاله مهین جون تو خونه مامان جون باهات بشین پا شو
بازی میکردن ،گاهی ما هم همین بازی رو تکرار می کردیم ولی زیاد توجه
نمی کردی فدات شم الههههههههههههی تا شب جمعه که خونه دختردایی
زهره (خودم)بودیم تا خاله مهین جون بغلت کردن گفتن پریسا سلام خاله،
تا چشم انداختی بهشون ،شروع کردی به بشین و پا شو کردن،اونم پشت
سر هم ،همه ذوق کردن بخصوص خاله مهین جون که نگووووووووووو........
عششششششششششقمی.
مییییییییییییبوسمت.