پریساجون عاشق قدم زدن
سلام نازنینم. الان روز جمعه ساعت ١٠ونیم شما و بابایی،صبحونه خوردین و خوابیدین. ایشاله فردا خاله فاطی از مسافرت میاد. شیرین کاریات روز به روز بیشتر میشه. سینه خیز که میری،دستت به جایی تکیه میدی و میشینی.یا پامو میگیری و بلند میشی. دوست داری راه بری ،واسه همین،زیر بغت رو میگیرم و تاتی تاتی میکنی قربون قدمات برم،یه قدم بلندی ور میداری که نگووووووووو..... هر جا میرم پشت سرم سینه خیزکنان میای. به مناسبت سالگرد ازدواجمون و ٩ماهگیت شب ٥شنبه که جلسه خونوادگی منزل ما بود سالاد ماکارونی با کیک و یه جشن کوچیک گرفتیم. &nb...
نویسنده :
مرجان مامان پريساجون
11:25