تولد امام رضا و شعر خوندن و قدم برداشتن پریساگلی من
سلام جیگرم.
امروز تولد آقا امام رضا رو بهت تبریک میگم عزیزم.
یه چند تا از کارای قشنگت،رو بخاطر بیماریت که نمیتونستم بیام آپ کنم
جا مونده بود.شیرین کاریایی که تا به امروز میکنی.
بعضیاشو تو پستای قبلی گفتم اما بازم.......
وقتی تشنه میشی،میگی:"آپ"
هر جا هم بطری یا کلمن ببینی یا کنار حوض آب باشی یا جوی آب
تلفن زنگ بخوره یا موبایل،دستت رو میذاری رو گوشت،میگی:"الو"
وقتی بهت میگیم:پریساجون،"الو"کجاست؟چه تلفن،چه موبایل،نیگاهش
میکنی اگه بهش نزدیک باشی ور میداریش.
من:پریساجونم"هاپو"میگه چی؟....شما:"هاپ"
من:پریسا کجاست؟کو پریسای من؟...شما،با دو تا دستت میزنی
به سینت یا روی پات میزنی و میخندی.
من:"ببعی "میگههه......شما:"بع بع"...من:"دنبه" داره....شما:"نه نه"
من:"بینی" مامانی کو؟..دست اشارت رو میزاری رو نوک بینیم.
من:"چشمام کو؟..دستت رو میزاری رو دو تا چشمم.
اکثر افراد فامیل و دوستان رو میشناسی و اسم هر کدوم رو میاریم نگاهت
من :پریساجون "موش "شو...دهن خوشگلت رو جمع میکنی و چشات
پریساجون "نای نای"کن...بلافاصله شروع به "نای نای"کردن میکنی.
وقتی چشمت به خوردنی میفته یا اگه لباس نویی تنت کنم میگی:"به به".
روز ٢٦/٦/٩١از مسافرت که برمیگشتیم توی یزد تا بابایی واسه نهار چیزی
بخرن بردمت تو یه کفش فروشی،واست کفش بخرم،وقتی پوشیدی ،پات
رو آوردی بالا گفتی:"به به".مغازه دار که یه جون بود با بابایی کلی خندیدن.
قربونت برم که خیلی عزیزی.
بعد از اینکه هر کدوم از شیرینکاریات رو کردی..خودت واسه خودت
دست میزنی و از ما هم میخوای که واست دست بزنیم و کلی هم
روز جمعه ٢٤/٦/٩١ساعت ٥ونیم بعدازظهر خونه دخترخالم(مرجان جون)
واسه اولین بار ٣ قدم ورداشتی.الانم گاهی چند قدمی ور میداری.
دیشب با خاله رویا (دوست جونم)رفتیم امامزاده،شب تولد امام رضا(ع )
خیلی باصفا بود.
بعد از اونجا یه سر خونه آقابزرگت(بابای بابایی)،رفتیم.بعدشم رفتیم خور.
بعد از شام اومدیم خونمون.
استیکر حیوونات روی دیوار اتاقت رو خیلی دوست داری.حتی بعضی از اونا
رو میشناسی.مثل :ببعی،جوجه و..
اینجا هم من خواب بودم شما بیدار شدی و سیم لب تاب رو....
قربون اون موهای فشنت برم.که هر چی شونه میکنم بازم همینه هه هه ..
هرچند الان بیدار شدی
پریشب برده بودم محل بازی در پاسارگاد.دیگه دوست نداری بیای پایین.
دیشب که از روستای خور برگشتیم تو ماشین خوابت برد.
فدات شم سه روز تب شدید کردی بعدش ،دو روز هم همه جونت ریخت بیرون.
مخصوصأ صورت نازت.
میبوسسسسسسمت عزیزمییییی.