خبر خبر..دومین مروارید درخشان از صدفش در اومده
سلام عزیز دلم.
هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
چهارشنبه 17/03/91دومین دندونت از توی صدفش دراومد عزیز دلم.
نزدیک 20 روزه که شبها پوشکت نمیکنم.ولی تا صبح،هواتو دارم اگه خیس کردی،سریع
واسه تعویضت اقدام کنم.خدا رو شکر تا ساعت 5صبح یا 6 خیس نمیکنی.
همین که واسه نماز پا میشم تا چشم باز میکنی .....اگه خواب باشی اصلأ خبری از
خیس کردنت نیست قربونت بشممممممم.
هر 20 دقیقه ای پات رو می گیرم و شما هم خودت رو خالی میکنی.
روز پدر رفتیم امامزاده واسه عقد امیر دایی جون(دایی خودم،شما دایی ندارییییییی)
بعدش خونه آقابزرگت(بابا) کادو بردیم و تبریک روز پدر.
امروز جمعه 19/03آقابزرگ و مامان بزرگ و عموحمید و مامان جون واسه نهار منزل ما
بودن.شما هم دخمل گلی بودی.
اما چیزایی که نوش جون کردی،برنج توی کیسه،هویچ و سیب زمینی داخل خورشتها ،
موز،هلو،آلو،نخود،کشمش...
نوووووووووووووووووووووووووش جووووووووووووووووووووونت قربونت برم .
امامزاده،زیارت قبول خانمم.
دیشب مادرشوهر و پدر شوهر خاله فاطی جون منزلمون بودن
اینم گهواره قدیمی که یکی از دوستان اوردن خونه ماما جون.فدات شم که از بس محتاطی
موقع خوابتم،کنار گهواره رو میگیری.
قبلأ بیشتر به پشت می خوابیدی ولی حالا دمر میشی،شیر میخوری و همونطوری ،خواب....
یه شب ساعت ١٠ونیم رفتیم امامزاده با خاله رویا و حمیدرضاجون(دوست جونم و پسر گلش)
شما،بابایی و حمیدرضا
خونه آقابزرگت(بابای بابایی).آقابزرگ جون و شما
از موقعی که واست استخر خریدم بیشتر توی استخر بسر میبری،مخصوصأ وقتی تشت آب هم باشه..
همچنان از نوزادی تا حالا عاشق این مار هستی
بعداز ظهر ٥شنبه ١٨/٠٣/با بابایی رفتی حموم.الان اومدم تحویلت بگیرم از باباجون
بعد از بیرون اومدن از حمام.مثل جوجه شدی
بغل خاله فاطی جون،توی خونه خودمون
توی تاب برقیت داری صفا میکنی.
به دو تا شعر خیلی علاقه داری یکی"توی ده شلمرود"و "تو چشمای مادرم عکس خودم رو دیدم"...
میبووووووووووووووووووسمت.