کوتاهی موهای پریساخانمی در 246روزگی
سلام مهربونم.
دیروز ٥شنبه ٢٦/٣/٩١در ٢٤٦ روزگیت موهات رو من و بابایی کوتاه کردیم.
این بار دوم بودش ،دفعه اول در ١٤١ روزگیت و دیروز در ٢٤٦روزگیت.
مجبور شدم،قصد کوتاهی موهات رو نداشتم میخواستم بلند شن.اما چون جنس موهات خیلی نرمه،
گیره و ...به سرت نمی گرفت.هر چی هم شونه میکردم بازم،فشن بودن.
فدات شم که خیلی من و بابایی عااااااااااااااااااااااااااااااااشقتیم.
دیروز بابای یوسف جون(رئیس بانک تعاون کشور)لطف کردن و با دیدن وبلاگت،بهم زنگ زدن و از وبلاگت
کلی تعریف کردن.خیلی ممنون ،بابت لطف زیادی که به شما دارن.و از این که امیدوارم کردن خیلی
خوشحال شدم.
ایشاله سعی میکنم عکس یوسف جون رو هم توی یه پست،بزارم.
اما دلم بگه واست که،وقتی ناخنات رو کوتاه میکنم،دستت رو خوب نگه میداری.بهت میگم:"پریساجون
دستت رو تکون نده،ببین میخوام ناخونات رو کوتاه کنم تا خوشگل بشن"،شما هم دستت رو نگه میداری
و به کوتاه کردن اونا با دقت نیگاه میکنی.قربوووووووووووووونت برم من.فرشته کوچولوی من
دیشب با خاله مریم جون رفتی امامزاده،ساعت ٧بعدازظهر رفتی و ساعت ١٠شب اومدی خونه.....
خونواده خاله رویا(دوست جونم)شام منزل ما بودن اما نبودن شما باعث دپرس شدن،اونا شده بود.
وقتی هم اومدی بلافاصله خوابت برد و تا صبح لالا کردی.
بعد از کوتاهی موهات،از خواب که بیدار شدی،بابایی خواستن ببرنت حموم
امروز جمعه٢٦/٣ عاشق نون خوردنی
حین خوردن نون،نای نای میکنی
قربون او دوتا الماس قشنگ بشم که اینقده می درخشن
اینم سه سایز پوشکت،که اولیش خونه مامان جونه.خیلی کوچولویه..مارک canbebe.
میبوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووسمت.