هورااااااااااااا پریسا جونم میگه:مامان
سلام عشققققققققققققققققققم
پریساجونم،عزیز دلم،قربونت برم،روز سه شنبه ٣٠/٣/٩١ساعت ١٤،
برای اولین بار گفتی مامان.چه قده ذوق زدم کردی نفسسسسسسسسم.
جون مامان،مامان رو میم با فتحه،میگی(ممن).
واییییییییییییییییییییییی چه احساس قشنگی بود.
مرسیییییییییییی دخمل نازم.
مهربونم،خیلی صبوری.دوستت داررررررررررررررررررررم.
امیدوارم همیشه موفق باشی.عاششششششقتم.
بدون کمک میشینی.هر موقع هم خسته شدی خودت رو به پشت میندازی.
این ٢ ،٣ روزه خونه مامان جونت بودیم.آخه مزاجت بهم خورده بود
خاله فاطی جون حسابی شرمندمون کرد و از خودم بهتر ازت نگهداری
می کرد.ممنون خاله جون
همه چیز در موردت امتحان کردم بهت لچ(کشک قبل از خشک شدن)
دمی با ماش،ماست و از همه بهتر که واقعأبلافاصله نتیجه داد
جوشیده نعنای خشک.
الان ساعت ا ونیم شب جمعه اول تیر ٩١،شما و بابایی گلت هم خوابین.
خدایااااااااااااا شکرت.بابت همه لطفی که به ما داری.
اول از همه سلامتی،همین که دخمل نازم سالم و سلامته ازت ممنونم.
ساعت ٩ و نیم رفتیم خونه مامان بزرگت(بابایی)،یه کم با مامان بزرگ
و آقابزرگت بازی کردی بعدش اومدیم خونه خوابیدی تا الاااااااان.
کلی ازت عکس گرفتم ایشاله توی پست بعدی میذارم.آخه شارژ
دوربین تموم شده.
وای که هر چی یادم میاد وقتی شیر می خوای یا دلت واسم تنگ
میشه صدام می زنی "ممن"کلی ذوق مرگ میشم.
قربونت بشششششششششم من.
عاشقانه شما و بابایی رو دوست دارم.
میبوووووووووووسمت عزیزم.