اولین جدایی از پریساجونم
سلام قشنگم،هر روز می گذره شما عزیزتر و خوردنی تر میشی قربون شکل ماهت
بشم..بعدازظهری خاله مریم جون اومدن بردنت خونشون با خاله جون همسایه ایم.
منم نمازم که خوندم وسایل ضروریت رو برداشتم اومدم اونجا.....
خاله جون وعموجان همسر عزیزشون کلی با شیرین کاریهات ذوق می کردن بابایی
که از کتابخونه اومدن شما رو پیش خاله جون گذاشتیم و با بابای گلت رفتیم واسه
خونمون پرده انتخاب کردیم ..دلم توی همین نیم ساعته واست یه ذره شده بود.
وقتی قلقلکت میدم ازته دل می خندی و ما هم که دیگه نگو
ونپرس چه احساسی داریم...
میبوسممممممممممممممت.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی